دنیای پراحساس من

می نگارم هر آنچه را که بر این دل سنگینی میکند...

دنیای پراحساس من

می نگارم هر آنچه را که بر این دل سنگینی میکند...

پذیرش

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ق.ظ

یک سری چیزها هست در زندگی

که خودت را هم بکشی....نمیتوانی عوضشان کنی!

مثل مرگ عزیزان...مثل گذشته ای که از آن نفرت داری و

مثل هزاران هزار چیز دیگر! 

امشب...اشک هایم نمی آیند

چون نمیخواهم...! نمیخواهم که بیایند!

اگر میخواستم تا الان صدها قطره امده بودند...

ولی انگار دلم راضی نیست..و خوشحالم!

امشب آمده ام که کنار بیایم...که فقط ننویسم

که فقط فکر نکنم...عمل کنم!

آمده ام بپذیرم خیلی چیزهای این چندسال عمر تلف شده ام را

میخواهم بپذیرم که پدرم رفته..برای همیشه

پیش خدا...امن ترین آغوش دنیا...

جایش خالی است ولی وجودش گرمایش نگاهش همیشه کنار من است

با دل و جان میپذیرم حقیقت رفتن او را 

و باور میکنم که من دیگر بچه نیستم

و باید بزرگتر شوم...باید گلیم خودم را از اب بیرون بکشم

و نباید با عدم پذیرشم خانواده ام را نگران کنم!

میخواهم که بپذیرم مادرم مریض است

و غم و نگران من بودن دارد او را از پا می اندازد

و من باز هم میگویم که باید بزرگتر شوم

بزرگتر ببینم و از کنار هرچیز ساده نگذرم...!

میخواهم این چند سال عمرم که فقط اشک بود

ناراحتی بود کوتاهی و غفلت و هزار نادانی بود

را با دل و جان بپذیرم

به عنوان یک تجربه! یک تجربه ی بزرگ

برای بزرگ شدن....برای قوی شدن

نسبت به هم سن و سالانم با تجربه ترم!

میخواهم خودم را دوست داشته باشم...

میخواهم دیگر برای شکوه نزد خدا نروم

میخواهم فقط از او تشکر کنم

که مرا تنها نگذاشت

و نگذاشت در این سالها از اینی که هستم بدتر شوم

میخواهم سپاسش بگویم که گذاشت پاک بمانم

پاک تر از هر دختر دیگر...

نگذاشت درد بی پدری و رنج هایم

مرا به گدایی محبت از دیگران بکشاند

خدای عزیزم ای مهربان ترین همه ی عالم

با قلبم از تو سپاسگزاری میکنم...

امشب با تو عهد می بندم....و با خودم

که همه چیز را بپذیرم 

و گذشته را تجربه ای بدانم

برای درست تصمیم گرفتن در حال

و ساختن فردایی پر از خوشبختی....

دیگر نمیگذارم سالی از عمرم به رنج بگذرد

به خود خوری...

نمیگذارم

من امشب خدایی شده ام!

حال و هوایم خدایی گشته است

خدایی فکر میکنم...خدایی تصمیم میگیرم

و خدایی گام برمیدارم...

خدا دیگر در همه ی لحظات زندگی مانند چشم هایم

همیشه با من همراه خواهد بود...

همیشه در قلبم و ذهنم او را پررنگ نگاه میدارم 

و دیگر هیچ وقت از اودلسرد نمیشوم

خدا جونم! میدونم که می بینیم

میدونم که هنوزم دوستم داری و نگاه نگرانتو به من دوختی

میدونم بهم امید داری...همیشه داشتی و داری

هوامو داشته باش...بذار دیگه درست بشم

بذار قوی شم محکم شم که هیچی نتونه منو از پا دربیاره

کمکم کن همه ی کارامو سامون بدم 

و به ارزوم برسم...کمکم کن براش تلاش کنم

دلسرد نشم و بیشتر بجنگم

کمکم کن...دیگه هیچ وقت از تو غافل نشم!

من امشب قول میدم که همه چیز رو درست کنم

و تمام پیش فرض های چند سال اخیر رو که خودم و بقیه نسبت بهم داشتن


رو پاک کنم و ی بیتای جدید و ی حانیه ی جدید بشم

همون آدمی که بابا همیشه میگف

بی تا آدم بزرگی میشه

خدا کمکم کن آدم بزرگی بشم 

اول خودمو نجات بدم....بعد قول میدم هرکاری که بتونم

برا بنده هات میکنم...

خدا جونمممم شکرت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۶
bita naseri

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی