دنیای پراحساس من

می نگارم هر آنچه را که بر این دل سنگینی میکند...

دنیای پراحساس من

می نگارم هر آنچه را که بر این دل سنگینی میکند...

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

رسم عجیبی است!

که بعد از اتمام مدرسه بعد از آن همه خاطره 

از دوستانمان جدا میشویم

و دیگر خداحافظ!،

دیگر اگر در خیابان مارا دیدی انتظار سلام و علیک نداشته باش!،

زیادی ات میکند!

از کنار هم میگذاریم سال ها بعد در خیابان

نگاهمان را برمیگردانیم

انگار نه انگار که سالها پشت یک نیمکت در کنارهم بودیم

باهم چهار سال زندگی کردیم

در یک کلاس...

 خیلی خیلی رسم عجیبی است!

نه احساسم و نه منطقم هیچ یک این رفتار را درک نمیکند!

متنفرم از این جنس مردم

من دلم میخواهد با دوستانم بمانم 

تا لحظه ی مرگ!

میخواهم همیشه داشته باشمشان

انتظار زیادی است؟؟

میدانم همه ی آدم های زندگی ما رهگذرند!

ولی دلم نمیخواهد از دوستانم جدا شوم!!

دلم نمیخواهد از تو جدا شوم!

آری تو! تویی که اگر نبودی معلوم نبود این چهارسال سخت زندگی من چگونه سپری شود

تویی که اگر نبودی هیچ کس نبود

 در لحظه هایی که نیاز داشتم به یک نفر تو بودی

در لحظه هایی که هیچ کس نبود تو بودی

لحظه های تلخ من اگر تلخ تر نشدند بخاطر هرم وجود تو بود دوست من!

دوست عزیز من عاطفه! عاطی! نمیدانم روزی شاید ازین جا گذر کنی

شایدم هیچ گاه این جا را نبینی و این دلنوشته را نخوانی!

اما من مینویسم...حتی برای دل خودم که شده هم مینویسم

ممنونم! فقط به خاطر بودنت در زندگیم

فقط بخاطر ظهور یکباره ات در زندگی ام!

وقتی که درگیر کشمکش هایم بودم در زندگی ام وارد شدی

و محبت های تو که هرچند غیر مستقیم همیشه احساسش میکردم

(خواهری) واژه ی کمی برای وصف تو در زندگی من است!

ون من امروز فهمیدم که تو را از دوخواهر خودم هم بیشتر دوست دارم!

دلم میخواهد همیشه باشی...امیدوارم خدا همیشه برایم نگهت دارد

تویی که همه چیز من هستی!

دوست من دوست عزیزم دوستت دارم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۰۱
bita naseri
با تمام وجود مشتاقم...
تا کاری کنم...
که تمام کسانی که مرا نادیده گرفتند
انگشت به دهان بمانند! 
کسانی که حتی تصور نمیکردند که منی هم وجود دارم
با دیدن موفقیتم شوکه شوند!
تعویق انداختن را به تعویق می اندازم! 
میخواهم هدفم بشود: به خاک مالاندن بینی تمام کسانی که گفتند: تو نمیتوانی!
خواه آنان که مستقیم گفتند
خواه با نگاهشان!
میخواهم وسط این گود بایستم و فریادی سر دهم
و بلند بگویم: آهای کسایی که منو میشناسید
به عنوان کسی که با دیروزش فرق داره و افت کرده
میخوام به همتون به تک تکتون نشون بدم که من حانیه
همون بی تای بابامم!
بشینین و تماشا کنین که چجوری حال همتونو میگیرم
و با موفقیتم میشم ی مثال
و قول میدم که بعد از موفقیتم 
دست چند نفر که مثل خودم بودن و گرفتاریای منو داشتنو بگیرم
و نجاتشون بدم!
پس ای مردم! بشینید و تماشا کنین
که من امروز وارد میدان شدم
و اگاهم که هیچ وقت هیچ وقت برای شروع دیر نیست
نشونتون میدم به شمایی که منو هیچی حساب نکردی
منی که تاپ بودمو هستم
و نشون میدم که من تاپ ترینه بودم
نه اونایی که شما داری رو آینده ی درسیشون سرمایه گذاری میکنی
واسه این که اسمت خوب در بره!!!
خیالی نیست!
قول میدم بهترینه بشم و ی روز تو چشمات نگاه کنم و بگم:
من تونستم...بدون اینکه کسی تشویقم کنه
من تونستم بدون اینکه کسی راهنماییم کنه و دستمو بگیره
من با تکیه به زانوهای خودم بلند شدم! و رمز موفقیت من همییننهههه!
قول میدم خانوم مدیر جدید که برا پابند کردن خودت تو مدرسه بقیه رو نادیده میگیری
به شرفم قسم و به روح همون بابایی که به خاطر از دست دادنش به این حالو روزی افتادم که امروز منو نادیده بگیرن...به همون بابا و به روح پاکش قسم...قول میدم خودمو وجودمو ثابت کنم
و میدونم روزی میرسه که من تو رو نادیده میگیرم!
تو تو چشمای من هیچی نیستی! 
خوار بی ارزش و نالایق! 
من خودمو به خودم به خانوادم و به تمام کسایی که منو ندیدن ثابت میکنم!
چون به جای حمایت تو و امثال تو
من خدا رو پشتم دارم! 
خدا را که داشته باشی...همه چیز داری و به همه چیز هم میرسی!

بی تا



پ.ن: ببخشید نوشته اول با حالت ادبی تبدیل به عامیانه شد! ولی ادم با زبون گفتار راحت تر میتونه ابراز کنه حرفاشو. 
لطفا برای این دختر 17 ساله که تیر کنکور داره دعا کنین.خودمو میگم.
دیر جنبیدم ولی هنوزم از خیلیا بهترم.و میدونم که اگه بخوام میتونم.
لطفا دعایم کنین به دعای شما نیاز دارم.
عصرتون بخیر و خوشی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۸
bita naseri